برسد به دست امام رضا(ع)
آقا امام رضا(ع) سلام! من تازه رفتهام کلاس اول. برای همین بلد نیستم نامه بنویسم. روی موبایل بابایی حرف زدم و از او خواستم برای شما نامه بنویسد. او قول داده همه حرفهای مرا برای شما بنویسد، چون من فقط خط فاصله و نقطه و چند عدد را یاد گرفتهام. البته وقتی این نامه به دست شما برسد، حتماً من بابا و آب را هم یاد میگیرم.
من گاهی با پدرم به زیارت شما میآیم و از اینکه میبینم خانه شما اینقدر زیباست، خوشحال میشوم. میدانید خانه قشنگ داشتن چیز مهمی نیست، اینکه مردم خانه شما را به این قشنگی درست کردهاند، مهم است. آنها شما را خیلی دوست دارند. مادربزرگم هر موقع اسم شما را میآورد، بلند میشود و به سمت حرم شما سلام میدهد. توی مشهد مردم هرگاه حرم شما را میبینند، سلام میکنند و با شما حرف میزنند. پدرم میگوید برکت شهر ما از امام رضاست. من خودم خیلی شما را دوست دارم، ولی از اینکه میبینم این همه آدم هستند که شما را دوست دارند، کمی ناراحتم؛ نه برای شما، برای خودم ناراحتم، چرا که من دوست دارم شما فقط دوست من باشید تا بتوانم با خیال راحت با شما حرف بزنم. اینکه شما بتوانید جواب این همه آدم را بدهید، به نظر من شما را خیلی خسته میکند، اما پدرم میگوید امام رضا(ع) به حرف همه گوش میدهد.
منبع :وبلاگ مهرهشتم